طفلي به نام شادي،
ديريست گمشده ست
با چشمهاي روشن ِ براق
با گيسويي بلند به بالاي آرزو
هرکس از او نشاني دارد
ما را کند خبر
اين هم نشان ما:
يک سو خليج فارس
سوي دگر خزر...
دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی
ديريست گمشده ست
با چشمهاي روشن ِ براق
با گيسويي بلند به بالاي آرزو
هرکس از او نشاني دارد
ما را کند خبر
اين هم نشان ما:
يک سو خليج فارس
سوي دگر خزر...
دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی
8 نظرات:
گاهی فکر می کنم که ما ایرانی ها در گم کردن این طفل نازنین تعمد داریم.
30 ساله گم شده بعید میدونم پیدا بشه . دقت کردی که ما جوونها چقدر دلمرده هستیم ؟ والا بابام از من دلزنده تر و شادتره . آخه اونا لااقل جوون که بودن شاد بودن . ما جی ؟ یه عده یه آشی پختن ما هم مجبوریم بخوریم . چه آش بدمزه ای هم هست !!!
از این شعر خیلی خوشم اومد میشه با اجازه بذارم تو وبلاگم ؟
آخی..
کاش پیداش کنیم..
کاش..
یه وقتی پیدا میشه که دیگه نه اون چیزی از پدر و مادرش یادشه و نه پدر و مادرش یادشون میاد که همچین طفلی داشتن و یه روز گم و شده.
سلام جناب !
چه عجب یادی از فقیر فقرا کردین !
راجع به اثاث کشی ==) مگه نگفتی همه جا فیلتره؟!
منم فکری نکردم و بی خیال شدم
شهریار شهرسنگستان
حتی اگه آدرسش روهم پیداکنیم بعید میدونم بتونیم به دستش بیاریم
ارسال یک نظر