دیشب که چشمم به جمال استاد شجریان مزین شد،نمیدونم چی شد که یهو یاد فرهاد (فرهاد مهراد) افتادم.حس عجیبی پیدا کردم،صدای فرهاد رو تقریباً از 15 سالگی گوش میکردم و دوست میداشتم .فرهاد آوازخوان شب و روزهای تنهائی و بلوغم تا به امروز بود . هر وقت در بلوغ تنها و دلگیر از بازی زمونه بودم فرهاد کنج اعماق وجودم طنین انداز بود و تا به امروز که دلگیر از اوضاع زمونۀ خاک ...
فرهاد و استاد شجریان شباهتهای نوستالوژیکی با هم دارند.هر دو مردمی و در دل مردم،هر دو حماسی خوان و هر دو مخالف پخش آثار از صدا و سیمای میلی. و چه غریب در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد.
یادش در دلها سبز و نورانیآن روزها وقتي که جوان بودم
طعم زندگي به شيريني قطرههاي باران بود بر زبانم.
سر به سر زندگي ميگذاشتم،
تو گويي بازي احمقانهاي است…
تمام دوستانم به نوعي پراکنده شدند،
و در آخر من، تنها بر صحنه نمايش باقي ماندم.
چه بسيار ترانههايي در ذهنم هستند،
که هرگز خوانده نخواهند شد.
بر زبانم طعم تلخ قطرهای اشک را احساس ميکنم.
و زمان به سويم ميآيد
به تاوان آن روزها
آن روزها وقتي که جوان بودم...
طعم زندگي به شيريني قطرههاي باران بود بر زبانم.
سر به سر زندگي ميگذاشتم،
تو گويي بازي احمقانهاي است…
تمام دوستانم به نوعي پراکنده شدند،
و در آخر من، تنها بر صحنه نمايش باقي ماندم.
چه بسيار ترانههايي در ذهنم هستند،
که هرگز خوانده نخواهند شد.
بر زبانم طعم تلخ قطرهای اشک را احساس ميکنم.
و زمان به سويم ميآيد
به تاوان آن روزها
آن روزها وقتي که جوان بودم...
1 نظرات:
زیباست !!
ارسال یک نظر