سوء تفاهم :

به نام خداوند علم و ادب :
دنیای ما سرشار از سوء تفاهمه ؛ می دونید چرا؟
 شاید به این خاطر که زبان هم رو نمی فهمیم، به حرف هم گوش نمی کنیم، هیچ متنی را دقیق نمی خونیم، کلمات را با وسواس انتخاب نمی کنیم، خوب تجزیه و تحلیل نمی کنیم و هيچ وقت منطقي و از روي عقل برخورد نمي كنيم .
گاهی یك سوء تفاهم، یا یك سوء ارتباط كوچیك مانند یك گلوله برفی به تدریج به یك بهمن بزرگ تبدیل می شه و بنیاد زندگی و یا یک رابطه پاک رو از بیخ و بن بر می كنه و متلاشی می كنه. برای مثال ممكنه كسی در ارتباط با سكوت همسرش بگه: «وقتی او سكوت می كنه معنایش اینه كه من و دوست نداره»درحالیكه ممكنه سكوت معانی مختلف داشته باشه.
خیلی از ماها تو زندگیمون دچار سوء تفاهم شدیم . بعضی از ما باهاش زود کنار میایم و بعضی از ماها عکس العمل شدید و منفی از خودمون بروز میدیم .
البته هیچ کی نمیتونه این مسأله رو کتمان کنه که انسانی بدون خطا هست و بری از هر مسإله ای .اما به نظر شما چه دلایلی تو این اتفاق شوم (بعضی وقتها میمون و فرخنده) میتونه تأثیر داشته باشه یا شاید این فرایند زائیدۀ چه تفکری میتونه باشه؟
عده ای میگن : سوء تفاهم از این نشإت میگیره که مخاطب ما انسان برون گرائیه و همه چیز و یهو عمومی میکنه و ...
عدۀ دیگه ای هم این نظر رو دارن : این مسإله فرایند نداشتن تجربه و یه کلاغ چهل کلاغ کردن دیگرونه .
اما به نظر من (نظر دیگرون واسم با ارزشه) : مگه یه انسان چند صبا میتونه زنده باشه که همش از تجربه حرف بزنه و بخواد فکرش و مشغول این حرفا کنه که احتمالاً سنش باید 70 ، 80 سال باشه و بتونه تفکر کنه ، این مسإله به نظر میتونه تو (پرانتز) قرار بگیره ...
اما بهترین راه حل این مشکل حاد و حیاتی (چه به لحاظ عوض شدن نظری یا چه به لحاظ عواقب خطرناک اجتماعی) اینه که چشممون رو این مسأله ببندیم یا حداقل یه مقدار به خودمون زمان بدیم و این مسإله رو تو فکرمون حلاجی کنیم .
اما بهترین راه حل این موضوع (از نظر علمی و فلسفی) : قبل از انجام هر کاری انسان تحقیق کنه و روحیات طرف مقابلش رو توی طرف دیگۀ ترازو بزاره و بعد تصمیم بگیره .شاید مخاطب ما تفکر مالیخولیائی داشته که این فرایند خانمان سوز اتفاق افتاده .
وقتی در زندگی مشترك یا در اجتماع، اختلاف نظر یا سوء تفاهمی بروز می كنه، به جای سرزنش كردن همدیگه و تفسیر نادرست، به شناسایی مسأله، علت یابی و سرانجام راه یابی آن بپردازیم. اگرچه گاهی اوقات شناسایی مسأله واقعی و مشكل اصلی و یافتن علت ها و ریشه ها همیشه دشواره. به خاطر این که، آن چه كه روی پرده است با آنچه كه پشت پرده است متفاوته و شناخت ریشه های اصلی مسأله، كاری ماهرانه و پر پیچ و خم میتونه باشه كه كمك و مشاوره افراد متخصص رو طلب می كنه.
پس بیائیم من و تو به جای این تفکر خنیان گر جور دیگر فکر کنیم .
به قول سهراب سپهری فقید :
هر کجا هستم ، باشم !
آسمان مال من است
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟من نمی دانم
که چرا می گویند:
 اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را
گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گره ذایقه را باز کنیم
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ...

2 نظرات:

مسعود ( 52 سال زندگی ) گفت...

سلام ؟
قلمت از قلم من بهتره و من خیلی ادبیاتم ضعیفه و همیشه کوچه بازاری می نویسم وقتی که کسی می پرسه مدرکت چیه ؟ و می گم .... می گه اصلا بهت نمیاد

خلاصه زیبا نوشتی

با صبا خوندیمش ؟

موفق باشی

علاءالدین گفت...

سلام امین جان.
ممنون از حضورت!
حق با توئه. برای اینکه تغییری تو زندگی بوجود بیاریم مهمترین کار و سخت ترین کار تغییر خودمونه.
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید