طلسم

ای شعر !ای طلسم سیاهی که سرنوشت
عمر مرا به رشته ی جادویی تو بست
گفتم ترا رها کنم و زندگی کنم
 اما چه توبه ها که درین آرزو شکست
گویی مرا برای تو زادند و آسمان
دیگر ترا نخواست که از من جدا کند
دیگر غمش نبود که چون ناله برکشم
گوش گران به ناله ی من آشنا کند
سوگند من به ترک تو بشکست بارها
 اما طلسم طالع من ناشکسته ماند
ای شعر ، ای طلسم کهن ، ای طلسم شوم
 پای من ای دریغ ، به دام تو بسته ماند
کنون درین نشیب بلاخیز عمر من
کز زندگی به جانب مرگم کشیده است
دیگر مرا امید رها کردن تو نیست
زیرا که هر چه بود به پایان رسیده است
تنها تویی که در خم این راه پر هراس
خواهم ترا به ناله ی خویش آشنا کنم
دیگر تو آن طلسم نئی ، سایه ی منی
آخر چگونه سایه ی خود را رها کنم آوای آزاد...

4 نظرات:

لیلا گفت...

من از وبلاگ خانوم مهندسا مییام.نفهمیدم منظورتون از "مسلمون سکولار"چیه.متناقض نماست.ولی من مسلمون مسلمونم.اگه قراره سکولار باشین، مارو لینک نکنین لطفا،دوست خوبم.
با آرزوی آگاهی های روز افزون شما

نگار گفت...

یادم رفت بگم دکوراسیون جدید مبارک خیلی خوبه
یا علی

فاطمه رضوی گفت...

سلام خوبی؟؟؟
وبتون خیلیییییییییییییی قشنگ شده پست آخر خیلی خوب بود به ما هم یه سری بزن
موفق باشی عزیز

لیلا گفت...

سلام آقا امین.
داداش منم متولد 2 بهمن 61 هست.اونم مهندس برق الکترونیکه.البته از شما زرنگتره...
چون امسال عید ازدواج کرد...
ممنون