تلنگر...

 زندگی صحنۀ یکتای هنرمدی ماست

هر کسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
* * *
 همۀ ما اکثراً این شعر رو شنیده وشاید هم زیاد باهاش برخوردکردیم، حالا فرقی نمیکنه رو اعلامیه ترحیم یا سنگ قبر و یا وبلاگ دوستمون باشه. فرقی نمیکنه مهم معنی و نفس این شعره که سوژۀ این پست وبلاگمه.
 حالا شما چی فکر میکنید زندگی واقعاً یه صحنه و یا یه رویاروئی تمام عیاره یا شایدم محل گذر؟
خیلی در این مورد فکر کردم و به نتیجه ای نرسیدم،یا شایدم رسیدم و شهامت گفتنش رو نداشتم. ما آدما هر وقت زندگی بر مدار و خواستمون  میچرخه هیچ توجهی به اطراف پر رمز و رازمون نداریم و هی دور خودمون میچرخیم و غافل از این که فلسفۀ این چرخیدن چیه و هدفمون از اینهمه های و هوی چیه؟
بعضی از ماها اونقدر سرمون شلوغه و واسه مون مردم خمو راست میشن که نمیدونیم دور و ورمون چه خبره .زهی خیال باطل که اینا همش تا موقعی که هستی دور وورت هستن .اما پس از رفتنت (فرقی نمیکنه به هر دلیل) چنان فراموش بشی که انگار هیچ وقت نبودی!
خیلی سخت بود در این مورد نوشتن،خیلی وقت بود که قصد داشتم در این مورد حرف دلمو بنویسم ولی  شهامت اینکار رونداشتم یا اونقدر سرم شلوغ بود (شلوغی خود ساخته) که غافل بودم که واقعاً اینکه ما مدتی (تفاوتی نداره، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره)  رو این کرۀ خاکی پرسه بزنیم فلسفه اش چیه ؟
شاید بی انصافی باشه ولی اکثر ما بهش فکر کردیم ولی خیلی از ما نمیتونیم از این زندگی دل بکنیم و همیشه مقطعی فکر کردیم و فقط موقع مرگ عزیزانمون اونم مث یه تلنگر بهش فکر کردیم که واقعاً این زندگی ارزش هیچ دشمنی رو نداره،وقتی میشه با یه لبخند هر چند کوچیک دلی رو لرزوند چرا با یه اخم خانمان سوز عوضش کنیم که فردا پس از رفتنمون از این دنیا نگن چه انسان والائی بود حالا فرقی نمیکنه من مثال یه خندۀ کوچولو رو زدم ولی این تو زمینه های علمی هم میتونه مصداق داشته باشه،که علم ما بتونه یه سنگ کوچیک از جلوی پای دیگرون برداره حالا مهم نیست از ما باشه و هم دین و هم کیشمون باشه یا نباشه.
زندگی مث یه درام غم انگیز و بی رحمه اگه تماشاچی از بازی تو خوشش اومد واست هورا میکشه ولی وای از آنروزی که بادش گل رعنا ببرد!
در پایان از همتون که تو پست های قبلیم نظر دادین و از وبلاگ زندگی صحنۀ زیبای هنرمندی ماست تشکر میکنم که تونست مخ کوچیک منو به فکر کردن وادار کنه ....
  

4 نظرات:

مسعود ( 52 سال زندگی ) گفت...

سلام :

وب لاگ زیبایی داری
به وب لاگ من هم سری بزن

شاید از تو نوشته هام چیزی یاد گرفتی که تونستی تو زندگی موفق تر بشی

مطالب گذشته ام هم در آرشیو هستند

دوست عزیزم عمر آدم اون قدر بلند نیست که بتونه همه چی رو تجربه کنه و باید بعضی از تجربیات رزا فقط بخونه چون تجربه ی بعضی چیزها مثل کشیدن مواد باعث می شه که انسان سر از نا کجا آباد در بیاره و همیشه تو زندگی شخصیتون دوستانی به خوبی دوستان من شاید پیدا نکنید که از قعر چاه بیرونتون بکشه و کمکتون کنه . همیشه سعی کنید به جای تجربه کردن ، از تجربه ی دیگران استفاده کنید و من نمی گم نوشته های منو بخونید و اونو سر مشق زندگیتون قرار بدید ، فقط می گم از اونا چیزی یاد بگیرید تا تو زندگی موفق تر بشید و دنیا همش کلاسه درسه ...

منتظرتما

موفق باشی

یا حق

علاءالدین گفت...

هم موافقم هم مخالف.
موافق اینم که زندگی صحنه ... چون معتقدم دنیایی که در آن زندگی می کنیم تماماً از درون ماست.
و مخالفم از این جهت که من برای هورا کشیدن و نکشیدن مردم زندگی نمیکنم . من به فرمان الهی و برای خودم زندگی میکنم. اگر راه را درست بروم حتماً حتماً نغمه ای خواهم شد که مردم می سپارند به یاد.

وحید گفت...

باید تا زنده هستیم و میتونیم برای دیگرون کار انجام بدیم . به قول معروف از هر دست بدی از همون دست میگیری

گندم گفت...

سلام

گر همسفـر عـشـق شدی مرد سفر بـاش هم منتظر حادثـه ، هم فـکر خـطر بـاش !

موفق باشی
بای