دشنه در دیس

اتوبان (خرمشهر-آبادان) بهمن ماه 1388
راننده تاکسی: آبادان،آبادان،آبادان دو نفر...
راوی: آقا ما خیابون امیری پیاده میشیم
راننده تاکسی: (بعد از طی کردن مسیر) داداش کرایه این مسیر 1000 تومانه!
راوی: ای بابا.ما این مسیر رو هفته ای سه بار میریم و میایم،تا جائی که یادمونه کرایه این مسیر 700 تومانه؟
راننده تاکسی: نه آقا ما چون بنزین آزاد میزنیم کرایه اینجوری میگیریم!
راوی: آقا این چه حرفیه،نرخش همینه مگه سهمیه بهتون نمیدن؟
راننده تاکسی: فلان فلان این دولت بشه! فلان فلان شده ها خودشون بنزین ها رو میدزدن واس خودشون به ما بیچاره ها که میرسن بامبول بازی در میارن!
راوی: من قصدم طرفداری از دولت نیست،اما تو داری از من زیادی کرایه میگیری؟
راننده تاکسی(در حالت خشم): مث که حرف حسابی و آروم حالیت نمیشه ها؟ 1000 میدی یا جور دیگه ازت بگیرم ؟
راوی(بی پناه و بغض آلود): چرا هر کی هر کار دیگه ای میکنه میزاره تقصیر اون یکی؟ همین کارها رو کردید که الان وضعیت مملکت اینطوریه! شما به کار خودت بچسبید،دنبال دلیل و بهونه نگردید!
راننده تاکسی: وقتی که مملکت و مث گوشت قربونی کردن و هر کی از یه جاش داره برمیداره،چرا من و زن و بچه ام نخوریم؟!!!؟
راوی(بعد از کمی مکث و تأملی کوتاه در ذهن خود): مث این که این خرقه ی پوسیده جای دوختن نداره! خب بیا اینم 1000 تومن کرایه.اما خدائیش حقش نبود از من دانشجو زیادی پول گرفتیا؟
راننده تاکسی: برو بابا دلت خوشه ها،برو به درس و مشقت برس.شماها همه تون سرتون بوی قرمه سبزی میده!
این دیالوگی واقعی و  کوتاه بین یک راوی بیچاره و راننده ای حق به جانب و عبوس بود!
خدائیش تا به حال چند بار با چنین دیالوگ نهادینه شده ای که الان دیگه تقریباً جزء لاینفک فرهنگ سحرآمیز ما شده،بر خورد کردین؟
ما ایرانیها همیشه یه عادت بد داریم که واسه تموم کارهامون یه بهانه میتراشیم و از زیر بار مسئولیت شونه خالی میکنیم.و اگه بهمون بگی چرا اوضاع این طوریه یه جواب واحد میشنوی : قبل از ما اینطوری بوده و ما هم طبق همون اصل داریم ادامه میدیم!
همیشه در حال تقابل و مقابله به مثلیم و اونقدر درگیر این حس مالیخولیائی میشیم که دیگه وقتی واسه تلنگر زدن به خودمون پیدا نمیکنیم. سر همین اصل غلطه که هیچ وقت نباید منتظر تحول و اصلاحات امور باشیم و توی این بازی شطرنج فقط مهره ها  رو جابه جا میکنیم و روش همون روش منسوخ گذشته است.قبل از این که به دولت و خیلی از چیزها گیر بدیم اول باید به خودمون گیر بدیم که با افکار و روش غلطمون دولت و دولتها رو میسازیم.
پ.ن: نام این پست از مجمعه شعر دشنه در دیس احمد شاملو اقتباس شده./.

7 نظرات:

مهتا گفت...

دلیلش اینه که هرکی به هرکی هست.. از بالا تا پایین گند زده

راستی چرا گوشی خوبی نیست؟؟
البته بیشتر دارم رو w995 مطالعه می کنم :))
بعدش هم خطم امروز می رم یه سیم کارت دیگه بگیرم ..
اون پین کد فعال داشت اگه کسی هم برداشته حتما سوخته تا حالا

امیر گفت...

سلام، این آدما دلیل و منطق حالیشون نیست. باید باهاشون مثل خودشون باشی، بزنی از وسط نصفشون کنی حاشون جا بیاد.
در ضمن چه لینک جالبی داده بودی. دمت گرم.

ناشناس گفت...

خر تو خر که میگن همین جاست دیگه ...
تو وضعیت الان هر کی داره ساز خودشو میزنه
بیچاره اونایی که مجبورن با این ساز ها برقصن ...
ناشکری نبود شاکی ام بد

نگار گفت...

خر تو خر که میگن همین جاست دیگه ...
تو وضعیت الان هر کی داره ساز خودشو میزنه
بیچاره اونایی که مجبورن با این ساز ها برقصن ...
ناشکری نبود شاکی ام بد

نعیمه گفت...

مشکل دقیقاً همین جاست. این دولت هم از کره ماه که نیومده. یکی مثل خود ماست.

ناشناس گفت...

ینجا همه زور میگن از بچه گرفته تا.........

امیر گفت...

همین ماهاییم که میشیم دولت.
همین ماهاییم که وقتی دولت میشیم...

فبول داری راوی هم اگر 1000 را نمی داد کار بهتری کرده بود و جلوادامه کار اون را گرفته بود