ایران کشور عجایب!!!

دسر نوشت : اکثر وقتها به صفحۀ نیازمندیها و تبلیغات روزنامه و تیزرهای متنوع کانالهای تلوزیونی (منظورم داخلی نیست) یه نگاهی میندازم روزی نیست که در مورد تورهای مسافرتی به کشورهای متنوع و عجایب گیتی چیزی نبینم،بعضی وقتها که میرم تو عالم هپروت و خیال و به طور ناخوداگاه خودم و اونجاها حس میکنم،بعد یادم میاد که شهریۀ این ترم دانشگاه و ندادم و تموم خواب و حس شیرینم تبدیل به زهر میشه،اما وقتی به این فکر میکنم که نو ایرانم هر روز سوژۀ جدیدی جلو پام سبز میشه به آینده نداشته امیدوار میشم ...
پ ن : واقعاً تو ایران چیزای عجیبی پیدا میشه.دیروز (پنجشنبه 1388/09/26) که داشتم می رفتم ترمینال که برم آبادان به صحنۀ عجیب غریبی برخوردم که سریع و طی یه عملیات ژانگولری با گوشی موبایلم یه عکس فوتوژنیک ازش گرفتم.
ما که داشتیم سوار اتوبوس  میشدیم چون چند ساعت قبل بارون باریده بود به علت پوسیده بودن سقف اتوبوس و،وجود سوراخ ها و گسل های فراوان،داخل اتوبوس مثل چشمه های دماوند شده بود که اگه قبلش اطلاع داشتم یه قلابی یه چیزی بر میداشتم واسه ماهیگیری با خودم میبردم!!! راننده که گرگ بارون دیده بود سطل آشغال بغل صندلی مسافرا رو برداشت و با سیم برق روشنائی بالای سر مسافرا و پردۀ نگون بخت، سطل آشغال رو زیر سوراخ سقف و بالای سر مسافرای بیچاره و از دنیا بی خبر نصب کرد!
تا اون دو ساعتی که تو اتوبوس بودیم همش تو دلهره و ترس این بودیم که یه وقت سطل به اصطلاح  آشغال وارو نشه و ما بر باد بریم.درهمین گیر دار نبرد با ریختن یا نریختن آب درون سطل بر سرمان یاد این شعر از پژمان بختیاری افتادم که میگفت :
گر نشان زندگی جنبندگیست
خار در صحرا سراپا زندگیست
هم جعل (نوعی سوسک بیابانی)زنده است هم پروانه لیک
فرقها از زندگی تا زندگیست
پرسش روز جزا بی حاصل است
چون حساب زندگی با زندگیست
ما ز جام زندگی خون می خوریم
راستی این مرگ است ؟ یا زندگی
گرچه بدنام است بویحیی ،ولی
آن چه جان می گیرد از ما زندگیست...
                                          
برای دیدن تصویر در نمای بزرگتر کلیک کنید

0 نظرات: